از لابلای توری خاک گرفته و نرده های حفاظِ پنجره .یک آسمان با ابرهای خاکستری و درختانی که سبز ایستاده اند .و صدای رسای رودخانه .که بی امان جاری است .

صدای بیل زدن زمین می آید .

بوی نعنا و ریحان پیچیده است توی دستانم 

بوته های گلپرِ نزدیک رودخانه .

سیب های کالِ روی درخت

میوه های سرخ و کوچک رزبری 

سبزی هایی که عمه برایمان کاشته است .

نسیمی که گاه به گاه روحمان را نوازش میکند.

صدای پرنده هایی که این حوالی پرسه میزنند .

دو تا کلاغی که آمده اند توی حیاط آب بخورند‌‌.


پ.ن: مراعات النظیر


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها